پیش کشی است که نزدیکان پیشگاه شهریاری هنگامی می گذرانند که پادشاه به دست و تیر خود نشان یا شکاری را می زند بدانگونه که شایستۀ آفرین و ستایش باشد. (از آنندراج). - ناز شست کسی، در تداول، آفرین ! زه ! احسنت ! حبذا! - ناز شستم، در تداول، نوش جانم ! مزد دستم ! مفت جانم ! خوب کردم ! ، جایزه یا مشتلق یا انعامی که به کسی به پاداش هنرنمائی یا آوردن خبر خوش یا کردن کاری بجا می دهند
پیش کشی است که نزدیکان پیشگاه شهریاری هنگامی می گذرانند که پادشاه به دست و تیر خود نشان یا شکاری را می زند بدانگونه که شایستۀ آفرین و ستایش باشد. (از آنندراج). - ناز شست کسی، در تداول، آفرین ! زه ! احسنت ! حبذا! - ناز شستم، در تداول، نوش جانم ! مزد دستم ! مفت جانم ! خوب کردم ! ، جایزه یا مشتلق یا انعامی که به کسی به پاداش هنرنمائی یا آوردن خبر خوش یا کردن کاری بجا می دهند
مست متکبر. (ناظم الاطباء). به قلب اضافت، از عالم شیرمست. (آنندراج). مست ناز: بندۀ آن نازمستانم که از یاقوتشان خنده نازک می تراود نکته موزون می چکد. طالب آملی (از آنندراج). ، آدم ظریف و زیبا و لطیفه گو. (ناظم الاطباء)
مست متکبر. (ناظم الاطباء). به قلب اضافت، از عالم شیرمست. (آنندراج). مست ناز: بندۀ آن نازمستانم که از یاقوتشان خنده نازک می تراود نکته موزون می چکد. طالب آملی (از آنندراج). ، آدم ظریف و زیبا و لطیفه گو. (ناظم الاطباء)
آهار کرده: کتان و طبقی باید پوشید و کرباس نرم گازرشست که به تن باز نگیرد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، سخت پاک: کرباسها بر گازرشست بیاری و این سفره در مسجد جامع بنهی. (اسرار التوحید ص 55)
آهار کرده: کتان و طبقی باید پوشید و کرباس نرم گازرشست که به تن باز نگیرد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، سخت پاک: کرباسها بر گازرشست بیاری و این سفره در مسجد جامع بنهی. (اسرار التوحید ص 55)
سخت پاک و تمیز: یکی را جامه گازر شست ایمان در پوشاند و بلای کفر از او بگرداند فضلا منه، آهار کرده: کتا {طبقی باید پوشید و کرباس نرم گازر شست که بتن باز نگیرد
سخت پاک و تمیز: یکی را جامه گازر شست ایمان در پوشاند و بلای کفر از او بگرداند فضلا منه، آهار کرده: کتا {طبقی باید پوشید و کرباس نرم گازر شست که بتن باز نگیرد
انعامی که به کسی به پاداش هنرنمایی وی دهند، جایزه، پیشکشی که نزدیکان شاه و امیر به وی تقدیم کنند هنگامی که وی هدف یا شکاری را با تیر زند یا درنده ای را به دست خود بکشد، برخلاف حق چیزی را از کسی گرفتن، باج سبیل
انعامی که به کسی به پاداش هنرنمایی وی دهند، جایزه، پیشکشی که نزدیکان شاه و امیر به وی تقدیم کنند هنگامی که وی هدف یا شکاری را با تیر زند یا درنده ای را به دست خود بکشد، برخلاف حق چیزی را از کسی گرفتن، باج سبیل